نکته برداری از این کتاب خیلی سخت بود چون اساسا یه مجموعه بدون توالی و انسجام از نکاته و نکته برداری از مجموعه نکات، من رو یاد بغلدستیم توی دبیرستان میندازه که کل کتاب دینی رو به رنگهای مختلف ماژیک هایلایتر مزین کرده بود. من صرفا چیزایی رو ازش برداشتم که شخصا بهشون نیاز داشتم یا به هر دلیل دیگه واسم جالب بودند.
برچسب زدن ممنوع
در ارائهی بازخورد از به کار بردن کلماتی مثل “معمولا”، “همیشه” و “هیچوقت” پرهیز کنید. مثلا بگید: “در جلسهی دیروز، وقتی با علی حرف میزدی صداتو بالا بردی”. نگید “تو همییییشه صداتو توی بحث میبری بالا و نمیشه دو تا کلمه باهات حرف زد”.
کنترل مکثها
وقتی احساس میکنید در مکثهایتان خیلی از “آآآ” و “اووو” استفاده میکنید، عامدانه از بینی نفس بکشید تا به یک مکث بیصدا برسید. این مکث معمولا تفسیر به تسلط شما بر موضوع مورد بحث میشه. راستش رو بخواید حس میکنم آگاهی از این تکنیک بین داوطلبای آزمون تافل واقعا جاش خالیه.
جایگزین کردن پیامهای متهمکننده با عبارات مثبت
✖️ شما این مسئله را در نظر نگرفتید که …
✔️ پیشنهاد میکنم که …
✖️ حرف شما اینه که …
✔️ چیزی که میتونید در نظر داشته باشید اینه که …
کلا توی این کتاب در دو سه مقطع به این نکته اشاره شده که ما معمولا از “شما” استفاده سازندهای نمیکنیم و پرهیز از اون میتونه یکی از سرمشقهامون باشه.
ساخت عبارات موثر و خالی از تهدید
صحبت روشن و مشخص
تا جایی که میشه باید سرزنش رو حذف کنیم از صحبتمون. مثلا:
✖️ وقتی توی مهمونی من رو نادیده میگیری، احساس میکنم به من کم توجهی شده.
✔️ دیشب که تنهام گذاشتی آزرده خاطر شدم.
حذف “باید”
✔️من احساس امنیت میکنم وقتی توی جمع بهم توجه میکنی.
حذف برچسبها
درباره این میشه یه پست جدا نوشت. یکی از اشتباهاتی که خیلی از ما، از جمله خود من، مرتکب میشیم اینه که بین رفتارها و ضخصیت تمایز قائل نمیشیم و وقتی از رفتاری دلخور میشیم، انتقادمون به جای رفتار، شخصیت طرف مثابل رو هدف قرار میده.
کاربرد اینا رو ممنوع کن واسه خودت توی هر جایی از جمله:
✖️احمق، نادان، دیوانه …
پرهیز از قایم شدن پشت “شما”
✖️من احساس میکنم به من اهمیت نمیدید
✖️من حس میکنم برای شما مهم نیستم
✔️ من احساس میکنم آدم مهمی نیستم
خودت رو گول نزن. درسته اینجا صریح و مستقیم گردن طرف مقابل نمیندازی مشکلت رو ولی باز هم در عمل داری این کار زشت رو انجام میدی و این میتونه جهت مکالمه رو تغییر بده.
بیان صریح احساسات
این تکنیکیه که یکی از دوستان من به خوبی استفاده میکنه. شما با صراحتتون به طرف مثابل شناخت و آگاهی میدید و این فرصت رو بهش میدید که رفتارش رو در جهت جلب رضایت شما تغییر بده. تجربه به من نشون داده که با این کار طرف مقابل معمولا شوکه میشه و درضمن یه جورایی حس بالاتر بودن و ارجح بودن بهش القا میشه که گرچه هدف اصلی ما نیست ولی برای نفوذ کلاممون مفیده.
خلاصه بگم، استفاده از “من” با اینکه سخته و مسئولیتهای زیادی رو در شرایطی که میشه گردن بقیه انداخت به گردن خودمون میندازه، ابزاری فوقالعاده از منظر عملگراییه. شما با این ترفند عزت نفس طرف مقابل و رابطه دوستانهتون رو حفظ میکنید و در عین حال با ایجاد آگاهی از نیازتون، از کمک طرف مثابل بهره میبرید.
مهم اینه که کاااارت راه بیفته. به بقیهاش فکر نکن.
انتقال پیام با حالات بدن
دو تا سنجه با هم ترکیب میشن و ۴ حالت بدن رو ایجاد میکنند که هر کدوم در ارتباط دونفره، حامل یه پیامی هستند:
۱. جلو یا عقب نشستن ۲. باز یا بسته بودن بدن
جلو یا عقب نشستن رو میشه به “تایید فعال” معنی کرد. حالا خود این تایید میتونه روی حسی مثبت یا منفی باشه.
باز یا بسته بودن همون مثبت یا منفی بودن حس یا به یه زبون دیگه تمایل یا عدم تمایل به گفتگو رو میرسونه.
حالت باز/ جلو
این بهترین حالته. مثالش میشه وقتی که مشتری به سمت میز خم شده و دستهاش رو روی میز قرار داده و تشنهی اینه که یه کاغذ بذارید جلوش بگید امضا کن 😂
حالت باز/ عقب
این دومین حالت مطلوبه. در این حالت طرف مقابل داره به صورنت منفعلانه تمایل خودش رو ابراز میکنه. او نیاز داره که بیشتر فکر کنه و اطلاعات بیشتری احتمالا نیاز داره. مثالش میشه شخصی که دستش رو پشت گردنش کرده و داره فکر میکنه.
حالت بسته/ عقب
بهش میکن حالت “گریز”. طرف مثابل کسل به نظر میرسه و اگه راه داشت از اتاق فرار میکرد. احتمالا داره پاهاش رو بیقرارانه به زمین میکوبه یا انشتان دست رو به هم میزنه مدام.
حالت بسته/ جلو
در این وضعیت طرف مقابل فرم تهاجمی داره دیگه. دستش رو با دهنش میپوشونه و احتمالا مدام به بالا راست نگاه میکنه. مشتهاش رو ممکنه گره شده ببینیم و به طور کلی مقاومتش دیگه داره به صورت فعال بروز پیدا مکینه. در این شرایط باید از هرگونه بحث پرهیز کنید و اقداماتون خلاصه بشه در “احترام، احترام، احترام”.
نکات جسته و گریخته
- احترام باید در هر ارتباطی اولویت ما باشه.
- نه تنها اجازه بدید که حتی تشویق کنید که افراد ایدهها و عقایدشون رو ابراز کنند.
- هرگز به افراد توهین نکنیدو دیدگاههاشون رو مسخره نکنید
- به جای انتقاد، بیشتر “تایید” کنید و اگر هم انتقاد میکنید، تمرکزتون روی رفتار شخص باشه، نه شخصیتش
این عبارت آخر، از نظر من جملهی کلیدی کتابه. همین یه دونه رو اگه بتونم توی زندگی پیاده کنم، چندین برابر رسالت کتاب ادا شده.
امتیاز من به کتاب
شاید اگه در صفحهی ۱۵۰کتاب تمام میشد، در بهترین حالت بهش ۲ ستاره میدادم. ولی از اون نقطه به بعد چندتا قسمت توجهم رو جلب کرد و در نهایت برای ۳ ستاره قانع شدم. به نظرم کلا به کتابی که برای Dummies نوشته شده، نمیتونستم بیشتر از این هم ستاره بدم 😁.
